کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین مهدی‌ پناه     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع     قالب شعر : غزل    

تـبـریک وصـالـشـان ز دادار رسـید            از سـفـرۀ شـان به خـلـق بسیار رسید

بر عـالـمـیـان مـلـک عـلـی می‌بـاشد            امـروز مـلـیـکـه‌اش به دربـار رسـید


حق فاطمه هست و مرتضی حق دار است            ای شکر خدا که حق به حق دار رسید

دلــدار عــلــی نــداشـت دلــدار آمــد            غمخوار علی نداشت غمخوار رسید

در شام زفـاف خود چه انـفـاقی کرد            با رخت عـروسی به گـرفـتار رسـید

صد حیف که این وصل دوامش کم بود            صد حیف خـلافت به جـفـاکار رسید

از گوشۀ چـشم شعـر خـون می‌ریزد            ای وای که قـافـیـه به مـسـمار رسید

: امتیاز

ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جلوۀ خورشید و روی ماه و اختر دیدنی‌ست           رقص نور کهکشان‌ها بار دیگر دیدنی‌ست

در میان آسمان رنگین کمانی بسته عشق           جلوۀ نورانی خـورشید انـور دیدنی‌ست


حرف شیرین می‌زنند اکنون همه خلق جهان           موسم شادی بود دنیا سراسر دیدنی‌ست

باغبان پیـونـد زد امشب نهـالی با نهـال           در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی‌ست

در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو           تارُک نورانی و روی پیـمبر دیدنی‌ست

در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین           ازدواج کـوثـر و ساقی کوثر دیدنی‌ست

آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری           بال وپر بگشودن این دو کبوتر دیدنی‌ست

بهتر از بشکفتن هر غنچه‌ای در باغ عشق           روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی‌ست

پای میزان عمل وقت شفـاعت شیعه را           چهرۀ مولا و زهـرای مُطهّر دیدنی‌ست

چون «وفایی» درهوایش ذرّه‌ای باش و ببین           جلـوۀ مهر منـیر و ذرّه‌پـرور دیدنی‌ست

: امتیاز

ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

دیده‌ام جـلـوه‌ای از روشنی محـشر را            سحـری نـور دل فـاطـمـه و حـیدر را

ببـرید آیـنـه و جام و می و سـاغـر را            ریخت ساقی به کفم جرعه‌ای از کوثر را


آب پاشی شده از اشکِ ملائک در عرش

چه قیامت شده دور و بر زهرا در فرش

جـبـرئـیـل آمـده تـا بـاز کـند پر اینـجا            مـوقـع خــنـدۀ دامــاد پـیــمـبـر ایـنـجـا

لوح از عـالـم بالاست و جـوهـر اینجا            خطبه خوان گشته خود خالق و محضر اینجا

نُقل لب‌های محمد، مَرَج البحرین است

آیۀ لوءلوء و مرجان، دم حورالعین است

متن وحی است علی و دو جهان حاشیه‌اش            چه عروسی‌ست که گفتند همه حوریه‌اش

ماسـوی الله بود از صـدقـه جـاریه‌اش            از گل یاس بهشت است گل پوشیه‌اش

مرتضی عاشق اشک سحر فاطمه‌است

همۀ روزی خلق از نظر فـاطـمه‌است

جلوۀ ذکر عـلی در خلـوات زهـراست            جذبه و هیبت مولا جلـوات زهـراست

ماه رویش شب غم در فلوات زهراست            صبح تا شب پی حیدر صلوات زهراست

گفته حیدر پی زهرا در عوض تا ته راه

ذکــر لا حــول و لا قـــوة الا بــالــلـه

دل مـجـنـون گـذری از دل لـیـلا دارد            پـس اگـر نــاز کـنـد بـاز تـمـاشـا دارد

سجدۀ شکـر عـلـی اینـهـمه معـنا دارد            چونکه با فاطـمه‌اش خیر دو دنیا دارد

مثـل دو زائـر هـم که ز حـرم می‌آیـند

دوش بر دوش همند و چه بهم می‌آیند

کاش در شـهـر نپـیچـد خـبر خانۀشان            با لـگـد وا نـشـود پـا به در خـانـۀشان

کاش دعـوا نـشود دور و بر خانۀشان            چوب و هـیزم نشود رهگذر خانۀشان

کاش وضع علی و فاطمه‌اش بد نشود

غیر سـائل ز در خـانۀ‌شـان رد نـشود

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

کـبـوتـرانه بـیا در هـوا پـری بزنـیم            بـه آسـتـان بـلـنـد وفـا سـری بـزنـیم

بیا به خـانـۀ فـیـض جـواد اهل‌البیت            به این امید که در وا کند، دری بزنیم


سفر کنیم به پابوس چـشمۀ خورشید            نـفـس در آیـنـۀ ذره‌پــروری بـزنـیـم

به شوق زمزم او تشنگی به دست آریم            ز کـوثـر کرمش نیز ساغـری بزنیم

به پـیـشـگـاه گـل زود پـرپـر زهــرا            ز اشک دیده گـلاب معـطـری بزنیم

 به آستـانۀ باب‌الـمـراد آن معـصـوم            سرشک عاطـفه از دیـدۀ تری بزنیم

صدای زمزمه آمد، چه می‌شود آبی            بـر آتـش دلِ سـوزانِ مـادری بـزنیم

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سعید تاج محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چه حاجتی مگر این قوم خواستند و ندادی؟            که سنگ بود جوابِ تویی که آینه‌زادی

تو لب گشودی و بوزینه‌های رفته به منبر            خجل شدند؛ چه عُمرِ کمی! چه عِلم زیادی!


لب از حلاوت نامت شکر شکن شده شاها            که هم جـوان الائمه و هم امـام جـوادی

نوشت از دَرِ پـشتی مرو که خـلق بداند            تو بعد من پسرم! تا همیشه باب مرادی

به "السلامُ عَـلی جَـدیَ الـشهـید" معـطر            لبی که تشنه و مسموم روی خاک نهادی

شهـیـدْ تـشـنه‌شدن ارث خـاندان تو بوده            که قـاتل تو نـفـهـمیده بود از چه نژادی

و روضه‌خوان چه بخواند به غیر روضۀ اکبر؟            و خاک بر سر دنیا که از سرش تو زیادی

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن شمعِ شعله‌ور که به غیر از شرر نداشت            آتش گرفته بود و به جز چشم تَر نداشت

از نالـه‌اش شـراره به هـفت آسمان فتاد            اما به قـلـب سـنـگـی قـاتـل اثـر نداشت


غـربت گـرفـته بود دلش را ز چار سو            گوئی که شامِ محنت و دردش سحر نداشت

تا داشت او نفس، ز جگر گفت العطش            مرهم برای سوزش زخـم جگـر نداشت

شد پـاره‌پـاره آن دلِ از زهـر شعـلـه‌ور            غیر از خدای، کس ز دل او خبر نداشت

همچون حسین سر به سرِ خاکِ غم گذاشت            خاکم به سر، که سَر زِ روی خاک برنداشت

او از نـفـس فـتـاد و درِ حـجـره باز شد            دیدند شاهـدان که دگر بال و پر نداشت

خون گریه کن وفایی ازاین غم که آن امام            حـتی امـان ز هـمـسر بـیـدادگـر نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای دل بسوز، ازغم آن‌کس که همسرش            کف می‌زد و به سوختن او نظر نداشت

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

سلام ما به تو ای عـالـمی فتاده به پایت            جوان آل عـلی جان شیخ و شاب فدایت

تمام عـرش غـلامت، تمام فـرش گدایت            نرفت دست تهی کس ز خوان لطف و عطایت


گـدای کـوی تو هـستـیم یا جـواد الائـمّه

ز جـام جـود تو مـستـیم یا جـواد الائـمّه

تویی‌که جانی و جانی به جان شاه خراسان            طبیب زاده‌ای و دردها شود ز تو درمان

خوشا هر آنکه به شوق تو گشته است مسلمان            دعا نما که به راهت سرم رود، بدهم جان

جوادی و حرم تو مطاف ارض و سما شد

برات صحن و سرایت به دست خط رضا شد

شب عزای تو بر دل نشسته داغ عجیبی            که آشـنای همه هـستی و بدون شکـیـبی

میان خـانۀ خود هم بـدون یار و حـبیبی            تو هم شبیه عمویت حسن غریب غریبی

غم تو داغ جوان است آه و زمزمه دارم

میان روضه‌تان روضه‌های فاطمه دارم

بهار عـمر سر آمد رسید فـصل خزانت            شرار زهر چو آتش نشسته بود به جانت

ز سوز زهر فتادی و رفت تاب و توانت            ز جور و کینه نبوده؛ به خانه نیز امانت

به خاک هجره نفس‌هات یاد کرببلا بود

به سوز تشنگی‌ات ذکر یا حسین تو را بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ز سوز زهر فتادی و رفت تاب و توانت            و خـنـده بر لب قـاتل میان آه و فـغـانت

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : کمیل کاشانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

مولای جود، حضرت ابن‌الرضا سلام           ای آشـنـای هــر دل درد آشـنـا ســلام

بـاب الـمـراد من درِ دولـت‌سـرای تـو           بسته دلـم دخـیل به لطف و عطای تو


هر قـفـل با کـلـید تو وا می‌شود جواد           سنگ از اشـارۀ تو طلا می‌شود جواد

تـو آمـدی مـسـیـر ولایت بـقـا گـرفـت           افـتاده بود از نَـفـَس و با تو پا گـرفت

چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد           در ذهن دهر، گوشه‌ای از آن ذخیره شد

تـو امــتـداد نــور، جــواد الائــمــه‌ای           سرچـشمـۀ حـضـور، جـواد الائـمه‌ای

تا کاظمینِ تو دل من پَـر گـرفته است           بر غربت تو زمزمه از سَر گرفته است

با تو چه کـرد هـمـسر نـامـهـربـان تو           آمد به لـب ز بـازی تـقـدیـر، جـان تو

دَر بسته بود حجره و تو دست و پا زدی           می‌سوختی و مادر خود را صدا زدی

ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو           پـایـان گـرفت قـصـۀ عـمر عجیب تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کف می‌زدنـد بـر غـم بـی‌انـتـهـای تو           نـشـنـید گـوش هیچ کسی نـالـه‌های تو

فریاد می‌زدی جگـرم سوخت آب آب           لبخـنـد مـی‌زدنـد و نـیـامد جـواب آب

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

بـارانـی‌ام امـشـب، هـوای گـریه دارم            مـانـنـد چـشـم بـی‌قــرارت بـی‌قــرارم

امشب عزادار است خورشید خراسان            از مـاتـمـت عـالـم شده شـام غـریـبـان


دنـیـا بـرایت داغ بـی‌انـدازه‌ای داشـت            هر روز آقا غـصه‌های تازه‌ای داشت

از کـودکی داغ یـتـیـمـی را چـشـیـدی            وقتی کـفـن بر صورت بـابـا کـشـیدی

ابـری‌ست چـشـمـت مثـل آفـاق مـدینه            آتــش گـرفـتـه قـلـبـت از داغ مـدیــنـه

در چـشـم‌هـایت حـسـرتی بسیار مانده            گـویـا دلـت بـیـن در و دیــوار مـانـده

شوق سفر می‌بارد از چـشمان خیست            شد قـطـره‌هـای اشک تو تنها انـیـست

از این زمـانه سهـم تو شد بی‌شکـیـبی            سخت است بین خانه خود هم غـریبی

از این قفس حالا دگر وقت رهایی‌ست            سـهـم حـسـیـنی‌ها بـلایی کربلایی‌ست

آقا تو می‌دانی عـطش با لب چه کرده            آن مشک پـاره با دل زینب چه کـرده

داری خبر از عصر عاشورا به خوبی            از بی‌کسی، از تشنگی، از پای کوبی

اینجـا ولـی آتـش نـسـوزانـده پـری را            اینجا کـسی سـیـلی نـزد نـیـلـوفری را

اینجـا بـیـابـان نیـست، اینجا تـل ندارد            صد شـکـر اینجا گـودی مـقـتـل ندارد

اینجا کسی در دست خود خنجر ندارد            اینجـا کسی کـاری به انگـشـتـر ندارد

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حمید رضازاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

چشمه جود و سخا چشم ترش می‌سوزد            آتش افتاده به جان و جگـرش می‌سوزد

زنی از نسل شقاوت زده خنجر از پشت            زخم کاریست، که پا تا به سرش می‌سوزد


چون پرستوی اسیری که شکسته بالش            گوشۀ حجـره غـریـبانه پـرش می‌سوزد

مـیـوه بـاغ رضــا از سـر شـاخ افـتـاده            بـاغـبان کو که بـبـیـند ثـمرش می‌سوزد

شعـلـه‌ور شد دل آفـاق از آن آتـش و آه            آسـمـان دید که قـلـب قـمـرش می‌سوزد

شده بی‌تـاب دل کـوثـر و طاهـا از درد            شعـله افـتاده به دریـا گُهـرش می‌سوزد

سوخت از داغ مدینه همه عمرش که چرا            خـانه فـاطـمـه دیـوار و درش می‌سوزد

از تب زهر چنان سوخت دل و جان جواد            عرش با لوح و قلم از خبرش می‌سوزد

یـاس بـسـتـان غـریب الغـربا پـرپـر شد            در بهاری که چنین خشک و ترش می‌سوزد

آسـمـان گـریـه بر احوال یتـیـمـش دارد            پدری محتضر است و پسرش می‌سوزد

عـالـمی منـتـظـر دسـت عـدالـت مـانـده            سـال‌ها از غـم او مـنـتـظرش می‌سوزد

شده پـژمـرده دل سرخ "شقایق" از غـم            هر شب از دوری او تا سحرش می‌سوزد

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نسیمِ عشقِ عطرآگینِ بابا حسرتِ جانت           ربوده از کفَت صبر و قرار از جانِ جانانت

سیاهی می‌رود چشمت به زردی چهرۀ ماهت           که خونابِ جگر را شسته اشکِ چشمِ گریانت


نمی‌دانیم با آن زن چگونه عمر سر کردی           نمک از سفره‌ات خورد و شکست امّا نمکدانت

زنی که بـاید آرامِ دلِ غـمـدیـده‌ات باشـد           ولی با زهرِ کین انداخت آتش در گلستانت

پدر در جنتِ طوس و پسر در غربتِ بغداد           نداری محرمی دستی کشد بر زخمِ پنهانت

به آتش می‌کشد دل را دمادم آهِ جانسوزت           به گوشِ جان چو می‌آید صدای صوتِ قرآنت

دلم امشب ز داغت بی‌نهایت روضه می‌خواهد           تو غرقِ زهرِ جانکاه و من امّا دردِ هجرانت

از آن وقتی که زهرِ کین به جانت کارگر گشته           به سمتِ مشهدِ بابا تو بستی پلکِ چشمانت

اَباالهادی! تو هم ای‌کاش چون اکبر به بالینت           پدر می‌زد گلِ بوسه بر آن زخمِ فراوانت

غریب و بی‌کس و تنها میانِ حجره می‌نالی           نپـرسـیده کسی آخر از احوالِ پـریشانت

به یادِ کربلا جانت یقیناً مثلِ زهرا سوخت           صدای درد می‌آید چنان از بیت‌الاحزانت

خدا را شکر باز آقا! تو را غسل و کفن کردند           چو جدّت زیرِ سُمِ کین، نداده کس به جولانت

دِگر اکبر به خاک و خون دِگر اصغر در آغوشت           رقـیه در پیِ رأست نرفـته شامِ ویـرانت

اگر مثلِ حسن جدت تو را هم زهرِ کین دادند           ندیده لااقل خواهر که خون پُر گشته دامانت

علی موسیَ الرضا آقا! تویی صاحب عزا امشب           که شورِ روضه بر پا گشت از سمتِ خراسانت

به روزِ حشر چون دلها همه در بُهت و حیرانند           ببخشا عاشقانت را از آن دریای احسانت!

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

درونِ حجره در خونت به خود از درد می پیچی           برونِ حجره پاکوبان و دست افشان و خندانت

دریغا! در کنارِ تو نبوده یار و غمخواری           به گوشت می‌رسد هر دم فقط شادیِ عدوانت

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دوباره ماتمی در قلب خاص و عام افتاده            اگـر شـال عـزا بر شـانـهٔ اسـلام افـتاده

زنی در قالب همسر دوباره شر به پا کرده            شبیه جعده در ذهـنش خیالی خام افتاده


نشانده نقشه‌های شوم را در چشم‌های خود            جواد إبن رضا در چنگ مکری تام افتاده

چه برّنده‌ست شمشیرِ زبانِ نحسِ أمّ الفضل            کـلامش باز هم در ورطهٔ دشـنام افتاده

نفس می‌سوزد از زهرِ هلاهل؛ جایِ قدری آب            زمین خورده! جوانی تشنه و ناکام افتاده

گلویش شعله‌ور در آتش و از کنج لب‌هایش            عطش جاری‌ست و دریا کنار جام افتاده

به سختی گام برمی‌دارد و از لرزش بسیار            عبا از شانه‌اش بی‌تاب در هر گام افتاده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به سختی در میان هلهله مظلوم جان داده            چه تنها کنج حجـره پیکـری آرام افتاده

تنش در زیر سمّ اسب‌هایِ سخت جولان نه            به زیر تابشِ خورشید، روی بام افتاده!

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در کوچه بود جسم امام جوان، جـواد؟            یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد

ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر            بس اُمّ‌فَـضل داشت به اِبن‌الـرّضا عِناد


این جـسم سبـز بوی گـل سرخ می‌دهد            دست که داد دسته‌گـل فـاطـمی به باد؟

شد کوچه‌های شهر پر از عطر و بوی گل            گـویی فـتاده بـاغ گـلی روی دوش بـاد

گه نـام بـاب بـرد و گـهی آب آب کرد            لب‌تـشنه داد جان و جـوابش کسی نداد

آن کس که اَنُفس از نَفس او نَفس گرفت            زد همچنان نفس نفـس و از نفـس فتاد

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد میرصفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : غزل

شکـسـته‌اند قـلم‌ها و بـسـتـه‌اند دهـان‌ها            نـشـسـته‌اند قـدم‌ها و خـسـته‌اند تـوان‌ها

نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن            چه ساکن‌اند زمان‌ها، چه الکن‌اند زبان‌ها


چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است            که شرح عمر کمت نیست در توان بیان‌ها

کم از شکوه تو گـفـتـند راویان احادیث            نشـسـته داغ عـظیـمی میان سیـنۀ آن‌ها

کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو            کشیده خط سیاهی به دور خط و نشان‌ها

یکی‌ست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو            چـشیده است بلاها و دیده است زیان‌ها

تویی که مرجع حلُ‌المسائل است نگاهت            به ما نگـاه بـیـنداز در هجـوم گـمـان‌ها

همیشه قصۀ تو می‌خورد گریز به گودال            درست لحـظۀ آخر بـریده است امان‌ها

رضا شده‌ست علی‌اکبر و شدی تو حسینش            عوض شده‌ست فقط جای پیرها و جوان‌ها

دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد            پُر از عریضۀ حاجت شبیه نامه‌رسان‌ها

غـریب‌زاده! قـریبِ به اتـفـاق سپـردنـد            که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوان‌ها!

: امتیاز

مدح و منقبت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

سحر نوید دهد، صبحِ نور نزدیک است            زمان غم به سر آمد، سرور نزدیک است

شفق زده‌ست ز مشرق، فروغ صبح امید            دهید مژده که روز ظهور نزدیک است


گذشته موسِیِ عـمران از آن سوی دریا            بگو به لشکر فرعون، گور نزدیک است

حجـاب‌ها ز میان رَخـت بـسـتـه‌اند همه            الا که لحظۀ فیض حضور نزدیک است

رسد ز سـیـنـۀ سَـیـنـا نـدا به اوج فـلک            که پای موسِیِ عمران به طور نزدیک است

چـگــونه از حــرم یـار دور افـتـادیـد!؟            برای اهل دل، این راه دور نزدیک است

طــلایـــه‌دار عــدالــت ز راه مــی‌آیـــد            زوال سلطنت ظلم و زور نزدیک است

ظهـور یـوسف زهـرا قـیامت کـبراست            یقین کـنید که روز نـشور نزدیک است

: امتیاز

مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : توسل وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : غزل

آدیـنـه‌هـا من بـا تو حـال بـهـتری دارم            در آسـمـان عـاشـقـی بـال و پری دارم

سر می‌شود عُـمرم میان جـمع نوکرها            شکرخدا در بین این سرها، سَری دارم


والعصر، من بی‌تو اسـیر رنج خُسرانم            آقـا مگـر جـز تو پـنـاه دیگـری دارم؟!

نام تو می‌آیـد هـوای شهـر بـارانی‌ست            یاد تو هـسـتم من اگر چـشم تـری دارم

چشمان نرگس خیره مانده تا که برگردی            در دست‌های خـسـته یاس پرپری دارم

این هفته مشهد یا که قم رفتی، دعایم کن            با نرخ جان خود دعـایت را خـریدارم

این روزهای بی‌شما خیری نخواهد داشت            این جمعه‌ها بی‌تو غـم ویرانگری دارم

سجـاده‌ای داری که عـطـر کربلا دارد            هر کس تو را دارد، رضایت از رضا دارد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مثنوی

از تب زهـرِ نـفـس‌گـیر، تنت می‌لرزد            همچـنان مـار گـزیـده، بدنت می‌لـرزد

چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!            چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!


رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده            مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده

شـمـس نـورانی افـلاک، زمین افـتادی            باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است            تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است

به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی            یاد مادر، به در حجرۀ خود خیره شدی

عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای            رو به قبله شده‌ای، قـبلۀ عالم، ای وای

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده            فرش‌های کف این حجره چرا جمع شده؟!

نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است            کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است

خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد            انـدکی صبـر کن آقا که جـوادت برسد

غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد            تشنه‌ای؟ زود به دستت قـدحی آب دهد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند            پنجـۀ شـمر لعـین شانه به مـویت نزند

حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت            خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت

دم آخـر احـدی دست به خـنجـر نَـبـَرد            بین این حجـره کسی پیـرهنت را ندرد

داغدار غم جدت شده‌ای؟ نیست عجیب            بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیه‌السلام ( زیارت مخصوصه حضرت)

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خاک بودم سال‌ها از شـوق گـلدان شما            در دل من بار خـواهـد داد احـسان شما

هرچه را آموختم از کودکی، نام تو بود            یا رضـا گـفـته فـقـط طفل دبـستان شما


جای درس‌ ومشق‌خواندن، گنبدت را می‌کِشم            دفتر من پُر شد از عکسِ شبـستان شما

اعتکاف مشهد ما از شروط بندگی‌ست            من تـمام عُـمـر را هـستم مـسلـمان شما

آمدم ای شاه، یادش خوش! روانش شاد باد!            هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما

مهربانی، خصلت خدمتگزار کوی توست            ای به قـربـان لب خـنـدان دربـان شـمـا

دردهای ایل خود را جـمع کـردم، آمدم            دربـه‌در افـتـاده‌ام دنـبـال درمــان شـمـا

هفت‌پُشت من نمک‌پـرودۀ این سفـره‌اند            آن‌قَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما!

یک طرف معصومه‌خانم، یک‌طرف سلطان‌طوس            در حقیقت نامِ این خاک است: ایران شما!

نوکر بی‌دست و پا آیا به دردت می‌خورد؟!            آمدم تا بـسـپـرم خود را به دسـتان شما

ای امام مهـربانم! دوسـتت دارم، ز جان            دوستت دارم، قسم هم می‌خورم، جان شما!

روز محشر، خنده‌اش را فاطمه تضمین کُند            هرکسی که چشم‌هایش گشته گریان شما

بین صحن تو، خودم را در نجف حس می‌کنم            هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما

هرچه دارم را بگیر و کـربـلایم را بده            یا علی‌موسَی‌الرِّضا! دستم به دامان شما

رفـته رفـته دارد ایّـام مـحـرم مـی‌رسـد            آه! مـی‌آیـد هـمـان مـاهِ پــریـشـان شـمـا

حرمله، خولی، سنان، اَخنَس، عقب‌تر می‌روند            شمر تنهـا می‌شود با جدّ عـطشـان شما

عمه‌جانت همسفر شد با سنانِ پستِ مست            وای از اهل حرم، وای از عزیزان شما

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن اهل بیت و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

آی سلطان! دوستت دارم، مرا باور بکن            دوستت دارم، قسم هم می‌خورم، جان شما!

مدح و منقبت حضرت امام رضا علیه‌السلام ( زیارت مخصوصه حضرت)

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

گـفتم نمانده است مرا راه پیش و پس            آزاد کن کـبوتر خود را از این قـفـس

بیـمـاری فـراق بـرایـم بـس است بس            لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس


سلطان نظر به اشک من و ناله‌ام نمود

دعـوت به میـهـمـانی هر ساله‌ام نمود

اینجا برای من، من بیچاره جا که هست            باشد مریض می‌شوم اصلا شفا که هست

گم می‌شوم میان حرم، آشنا که هست            اصلا چه احتیاج به مردم؟ رضا که هست

زائـر چرا به غـیر رضـا آرزو کـنـد
با آبروست
هر که به این خانه رو کند

بایـد که این جـهـان شـود آمـادۀ فـرج            هـیهـات اگر به شـانه گـذاریم بار کج

هرچند بسته بر فقرا طوف و راه حج            باز است تـا ابـد حـرم ثـامـن الحـجـج

باید هـمیشه روی به دارالـشـفـا کـنـیم
هیهات
اگر که تکیه به غیر رضا کنیم

سـلـطـان سـلام بـاز به پـابـوس آمـدم            هر جور شد به عشق تو تا طوس آمدم

امـسـال هم زیـارت مخـصـوص آمدم            اما بـبـیـن که با غـم و افـسـوس آمـدم

غرق غـم است قـلبم و ناجور می‌زند
دست خودم
که نیست دلم شور می‌زند

امـسـال هـم خـدا کـنـد آدم کـنـی مـرا            نذر عـزا و تکـیـه و پرچـم کـنی مرا

نامحرمم مگر که تو محـرم کنی مرا            خـرج عـزای مـاه مـحـرم کـنـی مـرا

جـان جــواد روزی اشـک مــرا بــده
من
الـتـمـاس می‌کـنـمـت کــربـلا بـده

کم کـم ز راه می‌رسـد آقـای بـی‌کـفـن            ما را به قـافـلـه بـرسـان یا ابا لحـسـن

دلتنگ روضه‌ایم و پـریـشان سوخـتن            دلتنگ گـریه بر غـم آن پـاره‌پـاره تن

مـا از قــدیــم نــوکـرتـانـیـم یـا رضـا
محـرومـمان مکـن،
نگـرانـیم یا رضا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده شاعر محترم است اما با عنایت به  اینکه این شعر مخصوص آن سالی که حج بسته شده بود سروده شده است برای اینکه در سال های دیگر نیز قابل استفاده باشد پیشنها می کنیم بیت درج شده در متن شعر رو جایگزین بیت زیر بفرمائید

هرچـند بـسـتـه است غریبانه راه حج            باز است تـا ابـد حـرم ثـامـن الحـجـج

مدح و منقبت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید محمدجواد شرافت نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حـسّـی زلال داری و حـالـی زلال‌تر            چشمان تو شده‌ست از این حسّ و حال، تر

آری به خاک‌بـوسی کـوثر نشـسته‌ای            اشـکی بـریـز از دل زمـزم زلال‌تـر


آئـیـنـۀ نـگــاه تـو تـصـدیـق مـی‌کـنـد            در روشـنی نـدیـده از او بی‌مـثـال‌تر

لطفش به مرز معجزه نزدیک‌تر شده‌ست            هـر قـدر آرزوی تـو بـوده مـحـال‌تر

دستان گرم او شده پاسخ‌ترین جواب            وقتی که دست توست ز پرسش، سؤال‌تر

پَـر می‌زنـد دلـم بـه هـوای زیـارتـش            هر روز خسته‌حال‌ترم، خسته‌حال‌تر

خود را کبوتر حرمش فرض می‌کنم            هرگز ندیـده‌ام ز خودم خوش‌خیال‌تر

من نیز می‌روم که ببینم به چشم خود            حـسّـی زلال دارم و حـالـی زلال‌تـر

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محبوبه بزم‌آرا نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چـشمم به هـیچ پنجـره رغـبت نمی‌کند            جز با ضریح پاک تو صحبت نمی‌کند

شـایـد هـنـوز بـنـدۀ خـاکـم که گـنـبـدت            من را به آسـتـان تو دعـوت نـمی‌کـنـد


مولا نگـو که این پر و بال شکـسته را            بـاران مـرهـم تـو شـفـاعـت نـمـی‌کـنـد

دیـگـر کـبـوتـر دل مـن آب و دانـه را            جـز با کـبـوتـران تو قـسـمـت نمی‌کـند

آخـر بـدون مــرحـمـت چـشـم‌هـای تـو            این خـسـته را خـدا هم اجـابت نمی‌کند

خـوانـدی مرا، وگـرنه بدون اشـاره‌ات            قـلـبـم چـنـین هـوای زیـارت نـمی‌کـنـد

: امتیاز